خاطرات من

گذر زمان و اتفاقات در زندگی محمد

خاطرات من

گذر زمان و اتفاقات در زندگی محمد

در جواب یک دوست

سلام به همه.میخوام این پستم رو به اون دوستی اختصاص بدم که تو نظرات چند نکته رو بیان کرده بود.

اول میخوام بهت بگم حرفای من به عنوان یه حرف نگاه نکن.چه به حرفام اعتقاد داری چه نداری فقط میخوام یکم به حرفام فکر کن

در جواب ۱- حرفت درسته.فهم آدما به سنشون نیست.

۲-اگه رو حدفت مصمم باشی علاوه بر اینکه راهشم پیدا می کنی، هیچوقت هم فراموشش    نمی کنی

3-میخوام یه حرف از دبیر ریاضیم بزنم که هیچوقت یادم نمیره.گفته بود ریاضیدانان اینو درک     می  کنن. گفت اگه به گذشته فکر کنی مثل به جرقه است.میگفت اگه الان به گذشته فکر کنی   یه صاعقه است که یک ثانیه میاد جلوت و میره. دوست عزیز.چیزی که مهمه الانه!حال! تک تک این لحظات جمع میشه و آینده رو میسازن. حرفتو قبول دارم که زندگی فرصت برگشتن نداره. اما زندگی این فرصت رو میده که دوباره بسازی! یعنی گذشته رو با فراموش کردن خراب کنی و یه چیز جدید بسازی. عزیزم من نمیدونم مشکلت چیه.میتونم حدس بزنم ولی دقیقا نمیدونم.اما بدون همه زندگی و کل این دنیا فقط اون مشکلی نیست که تو باهاش برخوردی.اطرافتو نگاه کن.ببین دورت خیلی چیزها وجود داره.پس با چیزها و آدمایی که اطرافت هستن یه چیز جدید بساز.

4-آره بهش خیلی هم اعتقاد دارم.از وقتی هم که مکه رفتم اعتقادم خیلی بیشتر شد.منظورتو میفهمم.من اول یه چیزی بهت بگم.من به تقدیر هیچ اعتقادی ندارم.به نظرم آدما هرکاری می کنن سرنوشتشون به خودشون و به کارهایی که انجام میدن و محیط اطراف و کارهای آدمای اطرافشون بستگی داره.

پس یه چیزی اینجا مشخص میشه.خدا حالتو نمی گیره. این بنده های خدا و کاراشون هستن که حالتو میگیرن.من فقط یکبار درباره ی وجود خدا فکر کردم. اونم شک بهش نداشتم فقط خواستم خودم بهش برسم نه اینکه مردم واسم توجیهش کنن !

باور کن بهش رسیدم. 1 دقیقه هم طول نکشید. واسم همون یکبار بس بود.دیدم،حس کردم و فهمیدم که باید یکی باشه که این دنیا رو مدیریت کنه.آدما تو خوشی ها از خدا دور میشن. موقع گرفتاری ها خدا رو یاد می کنن. تو هم همین که تو این لحظه میگی که اعتقاد دارم یا ندارم پس یه اعتقاداتی داره.

تا به حال شده تو یه چیزی دوست داشته باشی و بخوای ولی پدرت واست نخره؟! این به این معنی هست که بابات دوست نداره؟

درکت می کنم.چون آدما تحت هر شرایطی یه واکنشی نشون میدن و این واکنش بستگی به شرایط داره.اما من به عنوان یه دوست نمیخوام وجود خدا رو بهت بصورت گفتن بگم.میخوام بهت یگم خودت برو دنبالش تا بهش برسی و اثباتش کنی.میخوام بگم که فکر کن.نه فکر تعصبانه بر مبنای اعتقادات قبلی! بلکه یه تفکر آزادانه بر مبنای هیچ اعتقادی. بر این مبنا که هیچی نداری و نمیدونی و هیچ اعتقادی به هیچی نداری! ایمان خوب ایمانی هست که خودت بهش برسی      نه اینکه دیگران واست تعریفش کنن.پس برو دنبالش

5-اتفاقا من اصلا اهل بزن بزن نیستم.کلا اصلا دعوایی نیستم.وقتی پسره حرف بدی زد من وارد دعوا شدم.ولی تو اون شرایط همونطوری که بهت گفتم واکنش خاص خودمو میدم.شاید واکنش من اشتباه بود. اما این مهم نیست چون گذشت .

در رابطه با بابلی من فامیلای بابلی زیاد دارم که بعضی هاشونو خیلی دوست دارم.مسئله  گیر دادنم واسه بابلی های نسل جدیده. کلا اگه بابلی ها رو دقت کنی  چه خوب چه بدیه اخلاقی دارن که من ازشون کاملا بدم میاد. من نگفتم همشهری های من آدمای خوبی هستن.من هرجا برم از مردم اون شهر بد نمیگم. دلیل گیر دادن من به بابلی ها به خاطر همین اخلاقشونه


نمیدونم حرفام واست چقدر تاثیر داشت. تاثیر گذاشتن مهم نیست.مهم اینه که درست فکرکنی و درست انتخاب کنی.

یا حق

نظرات 6 + ارسال نظر
گفته ها و ناگفته ها جمعه 16 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 06:24 ب.ظ http://ko60.blogsky.com/

سلام جناب مهدیانی

راستش نانیمه مطلب را خواندم ولی چیزی زیادی دستگیرم نشد. انشالله همیشه موفق باشی.

[ بدون نام ] جمعه 16 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 07:28 ب.ظ

سلام

ممنون از اینکه به سوالاتم جواب دادید. من رشته ام کامپیوتره اما تو سال اول تحصیلم تو دانشگاه تقریبا می تونم بگم اصلا موفق نبودم - حتی می تونم بگم ضعیف عمل کردم.- و همین باعث شده نسبت به ادامه راه نا امید باشم.در حالی که یادمه پارسال همین موقع ها که انتخاب رشته می کردم خودم با میل خودم کامپیوتر رو به همه رشته های دیگه اولویت قرار دادم.
فکر کنم فکر خوبی باشه گذشته رو فعلا کنار بذارم و از الان شروع کنم به یاد گرفتن چیزایی که بلد نیستم و باید تو زندگی یادشون بگیرم (سفت و سخت!) تا به قولت آینده رو بسازم. گفتین « اگه رو هدفت مصصم باشی... » خدا کنه هدفمو درست انتخاب کرده باشم. اما این وسط یه چیزی آزارم میده :
احساس می کنم تو جامعه ما این مدرکه که شخصیت آفرینی می کنه؛ نه درست زندگی کردن،نه انسان بودن،نه... . ترسم از اینه نکنه بخشی از هدق من از انتخاب رشته ام،به خاطر افکار غلط دیگران باشه.
تصور کن! برای اینکه تو جامعه،بین مردم،بین فامیلات،بین خانواده ات ارزش و شخصیت داشته باشی مهم اون برگه کاغذیه که توش مدرکت درج شده باشه!اونه که بهت شخصیت و احترام بده. خیلی دردناکه.من مطمئنم یکی از عوامل شکست خوردن هام همینه.یعنی کلنجار رفتن با این احساس بد درونی. همیشه از طبقه بندی آدما از لحاظ مدرک تحصیلی شون بدم اومده.
مثلا خود شما اگه از نظر درسی اینی که الان هستید،نبودید تو جامعه باز همینی بودید که الان هستید؟ اگه ترم اول به جای اینکه شاگرد اول شید،خدای نکرده مشروط می شدید،آدمای دور و برتون باز همین طور بودن باهاتون؟ نه،واقعا؟ (البته ببخشید من به خودم اجازه دادم با صراحت شما رو مثال بزنم.) این بار من می خوام شما رو حرفام فکر کنید.
ببخشید که حرفام طولانی شد.

نگاه کن.همه چیز درس نیست.موقعیت درسی بیخیال اما من شده به خاطر یه موضوعاتی دیگه باعث شد یه جور دیگه بهم نگاه کنند.اما اصلا واسم اینا مهم نبود.مهم این بود که به چیزی که میخوام برسم.نه بخاطر دیگران.بلکه به خاطر دل خودم.بهش رسیدم.چون خواستم برسم.
اما شما...
شما انگار تو زندگیت تنها بودی.احساس میکنم به یه نفر نیاز داری که همیشه پیشت باشه تا هروقت یه جایی شکست خوردی بهت امید بده که ادامه بدی.
اگه حدسم درسته بگرد ببین کی میتونه بهت کمک کنه! اون آدم و پیدا کن.مطمئنم پیداش می کنی.

GH.Dandelion سه‌شنبه 3 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 12:07 ب.ظ


یه جورایی حدست درسته.اما اینکه بگردم،نمی دونم...
از این حرف « مهم این بود به چیزی که می خوام برسم... به خاطر دل خودم» خیلی خوشم اومد.
(از این به بعد با این عنوان، یادگاری می نویسم. آخه من قاصدک ها رو خیلی دوست دارم.)

یه آشنا ;) چهارشنبه 4 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 01:50 ب.ظ

همه پستاتو خوندم :))
خیلی بیکار بودم :D
واسه همشون هم cm گذاشتم :D

lvlary جمعه 6 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 01:20 ب.ظ

ادامه بده :D

sara چهارشنبه 11 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 12:50 ق.ظ

محمد باته:کلا اگه بابلی ها رو دقت کنی چه خوب چه بدیه اخلاقی دارن که من ازشون کاملا بدم میاد
جان ریکا من بابلی هستمااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا ای تو گرروه مه جا بد تا هکردی ناکردی:)):)):)):)):))

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد